★★★ باژبود ★★★

*** عرفان و هنر اسلامی ***

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ ★★★ باژبود ★★★ خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

◆◆◆ منازل و مقامات مقربان حضرت حق ( عز اسمه ) ◆◆◆



◆◆◆ نوع انسان در قرب به پروردگار داراى منازل و مقاماتى است كه عبارتند از :

۱ - مقام اهل يقين كه آنها را ( ( موقنان ) ) نامند و اين مقام حكيمان بزرگ و عالمان عظيم الشاءن است .
مقام اهل احسان كه آنها را ( ( محسنان ) ) خوانند و اين مقام كسانى است كمال علم را به زينت عمل آراسته اند .
مقام ( ( ابرار ) ) كه به اصلاح بندگان مشغولند .
مقام ( ( اهل فوز ) ) كه آنها را ( ( فايزان ) ) مى گويند و اين آخرين منزل اتّحاد است كه ( ( مخلصان ) ) نيز گفته مى شوند و بالاتر از اين چهار منزل و مقام ، براى نوع انسانى متصوّر نيست .

◆◆◆ اسباب اتّصال به حق و انقطاع از او و شقاوت :
براى رسيدن به اين منازل فوق الذكر ، به چهار خصلت نياز است :
اوّل : شوق در طلب و جويندگى .
دوّم : كسب علوم حقيقى و معارف يقينى .
سوّم : ننگ داشتن از جهل و نادانى .
چهارم : استمرار سلوك طريق فضايل ، به مقدار توان بشرى .
اين خصلتها را ( ( اسباب اتّصال به حضرت حق ) ) نيز مى گويند .

◆◆◆ و امّا عوامل انقطاع از حضرت حق و به عبارت ديگر ( ( لعنت ) ) عبارت از چهار چيز است :
۱ - سقوط و انحطاطى كه موجب اعراض و روگردانى از حق شود كه نتيجه آن ( ( استهانت ) ) است .
۲ - سقوط و انحطاطى كه موجب حجاب بين انسان و خداوند شود كه نتيجه آن ( ( استخفاف ) ) است .
۳ - سقوط و انحطاطى كه موجب رانده شدن از درگاه خداوند گردد كه ( ( خشم ) ) را
به دنبال دارد .
۴ - سقوط و انحطاطى كه موجب دورى از حق بشود كه ( ( بغض ) ) را به دنبال دارد .

◆◆◆ و موجبات اين انحطاطات و شقاوتهاى ابدى كه منجر به انقطاع گرديده است عبارتند از :
اوّل : كسالت و تنبلى كه موجب ضايع شدن عمر است .
دوّم : جهل و كم عقلى كه موجب آن بى دقّتى و عدم انديشه و فقدان رياضت نفس در مورد تعليم است .
سوّم : بى شرمى كه از لجام گسيختگى و پيروى از شهوات نفسانى ناشى مى شود .
چهارم : از خود رضايى كه از استمرار تبهكارى و ترك توبه برمى خيزد و در قرآن كريم الفاظى مثل : ( ( زيغ ؛ رَين ، غشاوت و ختم ) ) تقريبا به همين چهار معناست و اينها هركدام علاجى دارند .

◆◆◆ سخنى از افلاطون فيلسوف الهى در باب عدالت :
افلاطون الهى مى گويد : وقتى كه عدالت حاصل شود ، نور قوا و اجزاى نفس بر يكديگر مى درخشد ؛ چون عدالت مستلزم همه فضايل است . پس نفس بر اداى وظيفه خود به بهترين وجه قادر گردد . و در اين صورت انسان به بالاترين درجه قرب پروردگار رسيده است .
باز مى گويد : وسط بودن ( ( عدالت ) ) مثل وسط بودن ساير فضايل نيست ؛ زيرا هر دو طرف عدالت ظلم است ؛ يعنى ظلم عبارت از زياده طلبى و يا نقصان طلبى است ؛ چون ظالم منافع را براى ديگران كم و براى خود زياد مى خواهد و مضرات را براى ديگران زياد و براى خود كم مى طلبد . عدالت تساوى است و دو طرف تساوى زياده و نقصان و در نتيجه ، هر دو ظلم است و گرچه هر فضيلت ديگر به خاطر وسط بودن از نوعى اعتدال برخوردار است ولى اعتدال عدالت عام و شامل همه اعتدالات ديگر است .
( ( عدالت ) ) حالتى نفسانى است كه پيروى از قانون الهى را به دنبال دارد ؛ زيرا تعيين كننده همه مقادير و اوضاع و اوساط قانون الهى است . پس عادل با قانون الهى به هيچوجه در تضادّ و مخالفت نيست بلكه همواره مى كوشد كه بر طبق شريعت عمل كند ، به دليل اينكه از ناحيه شرع مساوات مى بيند و طبع او طالب اين مساوات است .

●●● تهیه و تنظیم : مجید شجاعی ●●●


برچسب ها: عرفان ، حکمت عملی ,
[ بازدید : 517 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ جمعه 4 اسفند 1396 ] [ 13:39 ] [ ★★★ مجید شجاعی ★★★ ]

[ ]

ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]